- ده مرده
- منسوب به ده مرد مربوط به ده مرد: زور ده مرد
معنی ده مرده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
افسرده پژمرده مقابل زنده دل، کودن بلید
منسوب به دو مرد آنچه که کفاف دو مرد را بدهد خوراک دو مرده
افسرده، دل تنگ، ملول، بی ذوق
کمان چله شده
به قدر و اندازه صد مرد
کنایه از پوشیده، پنهان و غیرصریح
هر چیزی که آن را دم کرده باشند از چای و قهوه و برنج و دارو، بادکرده، ورم کرده
لاشه میت لاش مرده
مادر مرده
نه آسمان نه فلک: (بموسیقی غیب اهل سپاسی (ک) که این نه پرده را پرده شناسی) (اسرار نامه عطار. چا. دکتر گوهرین 13) یا نه پرده نیلی. نه آسمان آبی: (چو درنه پرده نیلی سفر کرد و رای پرده غیبی گذر کرد) (اسرار نامه عطار. ایضا 19)
منسوب به یکمرد آنچه کفاف یک مرد را دهد
ده یک، یک دهم
افسرده و پژمرده دل
مرد بسیار دلیر و شجاع، مرد کار کرده، صاحب غیرت
مرد شجاع، بسیار دلیر، دلاور، باغیرت
زر وسیم کامل عیار مسکوک خالص
صاحب و رئیس ده، کد خدا